همسر زهره فکور صبور طی اظهاراتی به قاضی پرونده در مورد روز خودکشی همسرش گفت: همسرم به تنهایی در این آپارتمان (محل حادثه) زندگی میکرد و من آخرین بار روز یکشنبه او را دیدم. آن روز سرحال بود و مشکل خاصی نداشت. آخرین تماسمان هم به روز دوشنبه برمیگردد یعنی یک روز پیش از مرگ همسرم. از مسائل روزمره گفتیم و بعد از آن خداحافظی کردیم تا اینکه عصر سهشنبه و ساعاتی قبل از پیدا شدن جسد همسرم، مادرش به من زنگ زد و درحالیکه پریشان بود سراغ دخترش را گرفت. با اطمینان به او گفتم حالش خوب و در خانه است، اما مادرش نگران بود و میگفت ساعت ۲ظهر که با او صحبت کرده بهنظر میرسیده حالش خوب نیست و گریه میکرد. وقتی اینها را از زبان مادر همسرم شنیدم دلشوره عجیبی به جانم افتاد. مادرش میگفت دخترش بهشدت ناراحت بوده و پس از آن هرچه به موبایلش و تلفن خانه زنگ زده، جوابش را نداده است. او در شبکههای مجازی هم آنلاین نشده و این مسئله نگرانی من و مادرش را بیشتر میکرد.
وی ادامه داد: پس از این تماس، چندین بار با همسرم تماس گرفتم، اما همه زنگها بیجواب ماند. سراسیمه راهی محل زندگی او شدم، اما وقتی به مقابل آپارتمان رسیدم هرچه زنگ زدم، در را باز نکرد. با کمک سرایدار وارد آپارتمان شدیم و با دیدن پیکر بیجان او در اتاق خواب بهشدت شوکه شدم. هرچه صدایش زدم جواب نداد و سرایدار نیز به اورژانس زنگ زد. وقتی اورژانس رسید عملیات احیا را انجام دادند، اما لحظاتی بعد گفتند که، چون زمان زیادی از مرگ گذشته تلاش برای نجات او فایدهای ندارد.
این مرد گفت: آنچه را که میشنیدم باورکردنی نبود و نمیتوانستم مرگ او را باور کنم. او داغ بزرگی بر دل همه ما گذاشت. همسرم زنی آرام و مهربان بود. او هیچ مشکلی نداشت و زنی شاد بود. همسرم دچار بیماری افسردگی هم نبود و آنطور که میدانم هرازگاهی بهدلیل آنکه خوابش کم بود قرص خواب مصرف میکرد. از سوی دیگر ما هیچ مشکل و اختلافی با هم نداشتیم و رابطه ما خیلی خوب بود